حقیقت و فیزیک دو مفهوم وابسته به هم هستند؛ اما در قرن اخیر، بعضی نظریهیهای نوین میان این دو مفهوم بههمپیوسته زاویه ایجاد کردهاند و این برای دانشمندان و فیزیکدانان نگران کنندهاست!
آیا شکهای موجود در فیزیک، که غالبا باعث دردسر میشوند برای کسی جذابیت دارد؟ وقتی از فیزیک سخن میگوییم، منظورمان فیزیک کاربردی یا علم ماده یا آنچه که ماری گل-من آن را فیزیک حالت بدظاهر مینامد، نیست! مقصودمان فیزیک در بزرگترین حالت و تلاشی که برای فهم حقیقت میشود، است. جهان از کجا پدید آمدهاست؟ از چه ساخته شدهاست؟ رفتارش از چه قوانینی پیروی میکند؟ احتمال به وجودآمدن جهان چهمقدار است؟ آیا حضور ما در این جهان کاملا شانسی یا یک پدیدهی قابل پیشبینی بودهاست؟
در دههی ۸۰ میلادی، استیون هاوکینگ و دیگر بزرگان، نظریهی همهچیز یا نظریهی پایانی را مطرح کردند و ادعا داشتند، این نظریه میتواند پاسخی برتمام سوالات بنیادین باشد و معمای هستی را حل کند. عدهای در آن زمان به این موضوع با دیدهی تردید نگریستند. ادعای اصلی نظریهی بینهایت براین قاعده استوار است: تمام ذرات و نیروهای طبیعت شامل گرانش، ناشی از ذراتی بسیارکوچک و ریسمانمانند است، که در ۹ بُعد و بیشتر درحال چرخشاند!
مشکل اصلی این است که هیچ آزمایشی برای آشکارسازی و شناسایی ریسمانها و ابعاداضافی وجود ندارد. در سال ۱۹۹۱، مسئلهی آزمایشناپذیربودن را با ادوراد ویتن، تئوریسن نظریهی ریسمان، فردی که به عقیدهی بسیاری، یکی از بزرگترین فیزیکدانان حال حاضر جهان است، مطرح کردند. او بر ظرافت و زیبایی قابل توجه و همچنین سازگاری باورنکردنی نظریه ریسمان تاکید داشت.
و در نهایت به ما اینچنین اطمینان داد:
ایدههای خوبِ اشتباه بسیار کم هستند، در عینحال یکایدهی خوبِ اشتباه دیگری که بتواند حتی با بخشی از عظمت نظریهی ریسمان رقابت کند، وجود ندارد!
…
.
.
هدف نهایی فیزیک غلبه بر تفکرهای متوهمانه و دیگر عقاید تعصبی است
اما همانگونه که هوسنفلدر میپرسد؛ یکفیزیکدان چهمقدار برای موفقشدن باید صبر کند؟ آیا ممکن است فیزیکدانان در مقطعی دچار این نتیجهگیری شوند، که از آنجا که معمای هستی حلنشده است، آنها نمیتوانند جستوجو و پژوهش خود را تکمیل کنند؟